دانلود فیلم زنان بدون مردان
ماهنامه سینمائی فیلم
بر اساس آنچه که دربارهی بازیهای فیلمهای او اشاره شد، او در شمار کارگرԯانهایی است که مشخص است روی بازی بازیگرانشان برای ارائهی شخصیتهایی که روی کاغذ میآید، حساب ویژهای باز میکنند. به سادگی هرچه تمامتر در روند فیلمسازی برخی از کارگردانها چنین امر مهمی نهتنها موбد توجه قرار نمیگیرد که اصولاً و در کمال ناباوری، در مواردی مغفول نیز واقع میشود. شخصیتها در این دو فیلم روستایی بسیار پر کنش هستند. چه در کنشهای کلامی و کنشهای رفتاбی، شخصیتها برونریزی میکنند. میترسانند و همچنان سعی دارند که برتری خودشان را به اثبات برسانند. در چنین فضایی بازیگران چه وظیفهای برعهده دارند؟ نگاه کنیم به بازی محمدزاده در ابد و یک روز که در نقش شخصیتی منفعل فرو رفته و سپس در متری شیشونیم که شخصیت فعال پرخاشجوی ناصر خاکزاد را بازی میکند.
در خیلی از کارهایتان مردها پیراهن سفید دارند و شلوار سیاه. یعنی، در کارهایی که در رابطه با امروز هستند و کاری که در رابطه با سال ۱۳۳۲ است، میشود گفت که به نوعی، مردهاشان یکی هستند. ببینید، من بهعنوان یک آرتیست فکر کردم باید به خودم اجازه بدهم که آن مسایل سمبولیک که در کارهای هنری من هست به یک حالتی بیاورمشان توی این فیلم، که یک چیزی بین هنری و سینمایی بشود. من مثلاً در این فیلم تصمیم گرفتم کسانی که مثلاً ناسیونالیست یا کمونیست هستند، همه با بلوزهای سفید باشند. و یک سری کسانی با لباس سیاه هستند و کسانی هم که ارتشی هستند با همان لباس ارتشی. درست است، شما همهی فیلمهای من را که ببینید، اصولاً مسئلهی یونیفورم مسئلهای است که تنها برای مردها نیست.
من هم در همهی کارهای گذشتهام همیشه یک تعادلی برقرار کردهام بین مسایل ایران و مسایل جهانی. این داستان از نظر تصویری از تهران حرکت میکند به طرف طبیعت، باغی در کرج. (دراین داستان) تضادهای مختلفی بود که کاملاً با علاقهی من برای ساخت کارهای هنری همخوانی داشت. البته کار فوقالعاده پیچیدهای بود، برای این که سبک سورئال این کتاب واقعاً کار مشکلی بود و این که در داستان پنج زن هستند که شما باید در یک زمان دنبال کنید.
بازی محمودزاده تابعی از رفتارهای شخصیتهЧیی است که روستایی آنها را خلق کرده است. پیمان معادی در نقش مرتضی، برادر بزرگتر خانواده، به نوعی نقش صمد را بازی کرده است. در هر دو مورد بازی معادی آن چه را بازنمایی ݅یکند، شخصیتهایی است که متکی به زور بازو یا زورگوییشان هستند. در حالی که او در فیلم خودش بمب، یک عاشقانه (۱۳۹۷) سعی دارد ایرج ذکایی را بر اساس فیلمنامه شخصیتی تودار و با ظاهری آرام بازی کند که در درونش غوغایی чمیشگی برپاست. پلاک۵۲ ، یک رسانه دیجیتالی چند رسانه ای ( مالتی مدیا) فرهنگی، اجتماعی و هنری است که برای پارسی زبانان منتشر می شود.
چون خیلی فیلم پیچیدهای بود، تاریخی بود، امکانناپذیر بود که بدون همکاری بتوانیم این کار را تولید بکنیم.
معمولاً زنها چادر سیاه سرشان بوده، مردها بلوز سفید ... یک مقداری مسایل تکراری بوده، ولی بیشتر برخورد مسئلهی زیبایی و استیل بوده، و این را من تصمیم گرفتم در این فیلمم حفظ کنم. من برای نوشتن آن کتاب بیشتر الهام گرفته بودم از زندگی دختر خاله ام …… او در سن ۳۵ سالگی، یک دختر لیسانیه، و دبیر دبیرستان، بالاخره رضایت به ازدواج داد.
نه در سناریو نوشتن، نه به آن صورت کارگردانی کردن، با هنرپیشه کار کردن. بنابراین از اول ماجرا با همسرم شجاع آذری که خودش فیلمساز است شروع کردم کار کردن که از اول پروسه تا آخر من را همراهی کرد. و البته کسانی دیگری هم، همان طور که میدانید، خیلی کسان دیگری هم هستند که از رشتههای دیگر آمدند به همکاری با من.
من آدمی هستم که همیشه احتیاج به رشد و تغییر دارم. یعنی به محض این که فکر کنم دارم خودم را تکرار میکنم، از خودم متنفر میشوم. بنابراین فکر میکنم، همیشه سختترین پروژهها را به خودم بدهم که ببینم آیا میتوانم بهجایی برسم یا نه! دنیای سینما برای من دنیایی تازه است و فکر میکنم دیدی که من نسبت به سینما دارم همیشه خیلی متفاوت خواهد بود با کسانی که واقعاً به راه سینمای مثلاً معمولی میروند. بنابراین، حالا که با "زنان بدون مردان" یک کار تجربی کردم، به خودم اجازه میدهم حالا انشاءاله یک فیلم دیگری بسازم که دوباره برای پخش شدن در سینما باشد، منتها به نحو جدیدی من با آن روبهرو بشوم.
ایشان از فشار آغوش مرد واقعا دچار این مسأله شده بود که دیگر باکره نیست. ما یک همچین جامعه ای داریم که دختر لیسانسیه اینطور فکر می کند. ولی تا نسل ما خیلی از دخترها اساسا با بدن خودشان بیگانه بودند. من خودم حتی تا زمانی که بچه دار هم شده بودم واقعا نمی دانستم بکارت چیست.
ساختن این فیلم (کار) فوقالعاده پیچیدهای بود و سالها طول کشید. کتاب زنان بدون مردان، از موفق ترین داستان های اوست که در سال ۲۰۰۹ توسط شیرین نشاط به فیلم بلند تبدیل شد و تندیس شیر نقرهای بهترین کارگردانی جشنواره ونیز را برای او به ارمغان آورد. شهرنوش پارسی پور در این اثر داستان موازی چند زن را حکایت می کند که همگی در بازه زمانی برکناری مصدق و کودتای پس از ان روی می دهد. کتاب همچنین تصویری از دیدگاه و اندیشه جامعه ایران نسبت به زنان و دختران ارائه می دهد.
بنابراین من اتفاقاً فکر میکنم که حتماً حتماً میخواهم این رابطهی هنر تصویری و سینما را ادامه بدهم و ببینم که چه کار میتوانم بکنم. البته کار فوقالعاده مشکلی است، مشکلتر از آن که میتوانستم حدس بزنم. شَهرنوش پارسیپور (متولد ۲۸ بهمن ۱۳۲۴) داستاننویس و مترجم ایرانی است. داستانهای پارسیپور به زبانهای گوناگون دنیا ترجمه شدهاست.
او از سوی هجدهمین کنفرانس پژوهشهای زنان در آمریکا، به عنوان زن سال برگزیده شد. داستان با گزارشی از مهدخت آغاز می شود ،زنی که در نگاه رئالسیت جادویی پاسی پورتبدیل به درخت می شود! چیزی که خیلی واضح بود، این که من تجربهای در سینما نداشتم.
به راحتی میشود گفت که هرکدام از این شخصیتها در این فیلم یک مقداری خود من هستند. اقلاً مسایل زندگیشان یک مقداری به تجربهها و مسایل فلسفی، سیاسی شخص خودم ربط دارد. مثلاً فرخلقا آدمی است که بالاخره به یک سنی رسیده، ولی هنوز میخواهد رشد کند، تغییر کند، زندگی را از نو شروع کند. میدانید، ما زنهای ایرانی، مسلمان همیشه با بدنمان مسئله داریم و مسئلهی سکسوئالیته و اینها. مساله مونس سیاسی بودن و علاقه به مسائلی است که نه فقط به خودش، بلکه به دیگران هم کمک کند. میدانید ما همه ایرانیها به نحوی سیاسی هستیم.
عقد کرده بودند ولی هنوز عروسی نکرده بودند. موقع خدا حافظی دم در شوهرش او را بوسیده بود. خاله من تعریف می کرد که وقتی دختر وارد شد رنگ به چهره اش نبود. گفتم مادر چی شده؟ گفت هیچی مادر، من فکر می کنم همه چیز تمام شد.
مرتضی (پیمان معادی) در این میان با برادر کوچکترش محسن (نوید محمدزاده) درگیر است. در فیلم دیگر اصՈلاْ دو طرف ماجرا بر سر قدرتی درونی اختلاف دارند و هر یک میخواهد برتریاش را بر دیگری اثبات کند. صمد (معادی) میخواهد به ناصر خاکزاد (محمدزاده) بقبولاند که رئیس خود اوست و صمد میخواهد به صمد و دیگران بفهماند که درون زندان نیز میĦzwnj;تواند اتوریته داشته باشد. نامزد سابق ناصر (پریناز ایزدیار) در این میان نقشی حاشیهای دارد و این اوست که با لو دادن مکان ناصر درواقع برتری و ابهت خوساختهی ناصر را در هم میشکند.
ابد و یک روز (۱۳۹۴) و متری شیشونیم (۱۳۹۷) فیلمهای مردان و - نه مردانه - هستند و زنها در این دو فیلم یا در حاشیه قراردارند یا تحت حمایت مردانی در قامت برادر و بزرگتر هستند. گفتنی است که فیلم مردانه فیلمی است که به مسائل و قراردادهای مردان میپردازد و اصولاً داستان، داستان مردها است. در فیلم نخست با این که تعداد مردها در برابر زنان ۳ به ۵ است اما دستکم دو برادر بزرگتر مایل هستند که حرف آخر را در خانه بزنند.
بنابراین تصمیم گرفتم که مهدخت را فعلاً در این داستان حذف بکنم. فیلم «زنان بدون مردان » در سال ۲۰۰۹ توانست از دو هزار فیلم ارسالی به جشنواره ونیز، به بخش مسابقه آن راه یافته و تندیس شیر نقرهای جشنواره بینالمللی سینمایی ونیز را به عنوان بهترین کارگردان از ان شیرین نشاط نماید. این فیلم همچنین در فستیوال ساندنس ۲۰۱۰ انتخاب شده و در سطح گسترده در آمریکا توزیع و مورد استقبال مردم و منتقدین قرار گرفت.
این بزرگترین دستاورد یک کتاب رمان است اما فیلم در حد آسیبی که دو زن فائزه و زرین از شهوت طلبی لجام گسیخته مردان در جامعه مردسالار می برد باقی می ماندو تباهی زنان بدون مردان در فیلم مرثیه ای خاموش و خشمی فروخفته است که کارگردان می خواهد آنرا زیر خاکستر نگاه دارد. روستایی به دلیل غلبهی «رئالیته» در آثارش از بازی بازیگران کمتر شناختهشده استفاده میکند که اوجش را باید در متری شیشو نیم جستوجو کرد. بدهبستان این شخصیت با محمدزاده یا در صحنهای که موبایلش را با کفشهای صمد تعویض میکند و سپس ناصر با او درگیر میдود، به یمن بازی محمدی به لحظاتی باوپرپذیر بدل شدهاند. استفادهی روستایی از بازیگران کمتر شناخته شده نهتنها به فضاسازی فیلمهایش و واقعگرایی آنها یاری رسانده بلکه به این ترتیب چهرههای تازهای به مجموй بازیگران سینمای ایران افزوده میشود. سعید روستایی با دو فیلم بلندی که ساخته نامش را به یکی از فیلمسازان شناخته شدهی سینمای ایران بدل ساخته است.
زنان بدون مردان نام فیلمی است برگرفته از کتاب شهرنوش پارسیپور و به کارگردانی شیرین نشاط دربارهٔ حوادث و رویدادهای کودتای ۲۸ مرداد که به برافتادن دولت محمد مصدق در ایران انجامید. داستان فیلم، شرایط ناگوار زنان ایرانی در این عصر را مورد بررسی قرار میدهد. موسیقی متن فیلم زنان بدون مردان را ریوئیچی ساکاموتو ساخته است. بخش موسیقیهای فارسی فیلم به همت آقای عباس بختیاری در پنج قطعه تنظیم شده که عمدتاً بر پایه تصانیفی است که از دهه ۳۰ خورشیدی به بعد، غالباً میان مردم یا در رادیو ایران و مراسم عروسی و شادمانی استفاده میشدهاست.
و زرین کسی است که مردها را بدون سر میبیند. ولی مهدخت دیگر از همهشان غیرواقعیتر است، برای این که درخت میشود. و من فکر کردم در این فیلم دو زن واقعی و دو زن غیرواقعی داشتن کافی است . بهعلاوه این که من در این داستان کشور ایران و مسایل سیاسی را که در آن زمان اتفاق میافتد خیلی بزرگ کردم. بنابراین فکر کردم برای این که تماشاچی گیج نشود، مجبوریم که یک مقداری داستان را سادهتر کنیم.
سمبولیسم از ویژگی های این اثر است که زیبایی ان را دوچندان می کند. فیلم بازگوکننده شرایط ناگوار اجتماعی زنان ایرانی و در محور چهار شخصیت اصلی فیلم است که یکی از آنان کنشگر سیاسی، دومی یک زن تنفروش، سومی یک زن میانه سال از طبقهٔ بالا و چهارمی یک دختر سنتی است. چرا یکی از زنها را شما کنار گذاشتید؟خانم پارسیپور پنج زن در داستانش دارد که بهتدریج اینها واقعی یا غیرواقعی هستند. مثلاً شما فرخلقا و فائزه را دارید که میشود گفت دو زن خیلی معمولی هستند و در جامعه آدم خیلی با آنها برخورد میکند. بعد کسانی را داریم مثل مهدخت و زرینکلاه و مونس که هرکدامشان (به نوعی) غیرواقعی هستند. مثلاً مونس کسی است که میمیرد و بعد دوباره زنده میشود و در مرگش مثلاً با مسائل سیاسی برخورد میکند و آزادی را میطلبد.
آرمان هیات تحریریه و هنرمندان پلاک ۵۲ این است که محتوای اصیل و ناب مطابق با ارزش های فرهنگ ایرانی و اخلاق مدار تهیه و در اختیار هم وطنان خصوصا ایرانیان و پارسی زبانان مقیم کانادا و آمریکا، قرار گیرد. در کنار انتشار مجله دیجیتالی، ما از برگزاری کنسرت های موسیقی، اجرای تیاتر، نمایش فیلم و نمایشگاه هنرهای تجسمی حمایت می کنیم. همچنین محصولات فرهنگی و هنری مانند فیلم تیاتر، فیلم سینمایی ، داستان صوتی و کتاب الکترونیکی در وب سایت پلاک ۵۲ در اختیار علاقمندان قرار می گیرد. هدف ما در پلاک ۵۲ کمک به ایجاد نوعی سبک زندگی است که در آن فکر و محتوای اصیل جاری باشد. زنان بدون مردان محصول مشترک آلمان و فرانسه است و در مجموع ساختش پنج سال به طول انجامیدو به زبان پارسی و با هنرپیشه های ایرانی مقیم خارج از کشور به مدت دو ماه در شهر کازابلانکا در کشور مراکش فیلمبرداری گردید. فخری( در داستان خانم فرخ لقا صدرالدیوان گلچهره ) شوهرش را با مشت می زند و مردک پس از فرو افتادن از پله ها می میرد اما در فیلم او شوهرش را ترک می کند.
و بالاخره فائزه هم که احتیاج به یک زندگی معمولی و سنتی دارد که متأسفانه به آن نمیرسد؛ به خاطر تجاوز. خب به من تجاوز نشده، ولی بخشی از من همیشه دنبال یک زندگی پرتعادل و راحت و سنتی میگردد که هیچ وقت به آن نرسیدم. من با کارهای خانم پارسیپور از ایران آشنایی داشتم. فکرکردم، بهخصوص این داستان «زنان بدون مردان» طوری است که یک پایش در مسایل تاریخی و اجتماعی ایران است، مسئلهی کودتای مصدق و تابستان ۱۳۳۲، که خیلی خیلی مهم است. ولی پای دیگری در مسایل فلسفی، شاعرانه، احساساتی و زنان دارد که واقعاً میشود گفت که اصلاً ربط بخصوصی به ایران و زمان ۱۳۳۲ ندارد.